تابستان هایی پر از برف
بیابان هایی پر از باران
و تنهایی هایی پر از او
...
شاعری غمگین نشسته بود پشت پنجره
و شعر میگفت ...
................................................
آدما دو دسته اند
اونایی که سعی میکنن با چنگ و دندون زنده بمونن
و اونایی که خودکشی میکنن ...
............................................
آدم از اول نارفیق باشه خیلی بهتره
تا اینکه رفیق نیمه راه باشه پ
...........................................
تو بیدی نیستی که
با نسیم عشق بلرزی
بید لیلی ...
................................
من از این مثلث متنفرم ...
تو ...
من ...
چمدان ...
....................................
دل ندادی
با خود گفتم این نیز بگذرد
دل شکستی
باز هم گفتم این نیز بگذرد
دل بریدی و رفتی
من ماندم این زمزمه که
او نیز بگذرد !
..................................
وقتی باشی بی قرارم
وقتی نباشی بی قرارم
اما این کجا و آن کجا ...؟
........................................